تمام زندگی ما در انتظار گذشت
در آرزوی رسیدن به کوی یار گذشت
ز عمر گمشده من به عشق برگشتن
چهل بهار گذشت و چه بی بهار گذشت
شبم گذشت به امید صبح آزادی
دوباره صبح به سردادن شعار گذشت
ظَلام، خیمه به میهن زد و رسید به ما
هرآنچه نیز به مردم در آن دیار گذشت
خطای جمعی ما تیغ خون بریزی شد
و از گلوگه شاپور بختیار گذشت
هنوز دولت مستعجلش به خاطر ماست
که همچو باد برین دشت پر غبار گذشت
دریغ از اینکه در آن پنج هفته آزادی
زمان به شایعه نشئه و خمار گذشت
گذشت آنهمه شوق و شتاب و از پس آن
همه به حسرت و افسوس، روزگار گذشت
گلوی مام وطن را فشرد پنجه بغض
چو از گلوی جوانان طناب دار گذشت
سزاست طعنه نسل جوان ترا، هادی
چنین که باختی و نوبت قمار گذشت
لندن – ۷ مرداد