رباعی در معجزات ائمه و اهل بیت

رسم شده که آخوندها برای جلب توجه و راه یافتن به شبکه های اینترنتی، معجزات عجیب غریب به ائمه نسبت بدهند. انگار با همدیگر مسابقه گذاشته اند که هر روز قصه های حیرت آور تازه سرهم میکنند.
حکایت هایشان هم اغلب بیمزّه است: در رابطه حضرات با حیوانات مختلف و صحبت با آنها، با درخت و گیاه و سنگ و چشمه آب، با قابله در زمان زایش …… آنقدر هم احمقانه جعل میکنند که هیچ احمقی باور نمیکند. (البته جماعت احمق تر از آن هستند، یا شهامتش را ندارند که بگویند: پاشو جمع کن مردک، ائمه را دست نینداز.)
من پیشنهاد میکنم حالا که میخواهند چاخان کنند، اقلاً یک کمی بامزّه اش کنند، یا اگر بیمزّه است، قافیه دارش کنند که یک لطفی داشته باشد.

این رباعی ها را که راستاحسینی چاخان بودنش روشن است برای مصرف منبری های حاجتمند اینجا میگذارم تا مجبور نباشند معجزات سخیف و اغلب اهانتی به اهل بیت که دستشان از دنیا کوتاه است، بچسبانند. (باز هم من بخدا!)

فیلی آمد فسرده وحاجتمند
بدجور ز فیل بودنش ناخرسند

میگفت که کاش کرگدن بودم من
برجست ز جا حضرت و خرطومش کند

*

آمد به حضور حضرتی آن برّه
نالید مرا علف بده یک ذرّه

حضرت دو سه تا برگ عطا کرده و گفت:
آنقدر علف بخور که جانت درّه

*

حضرت آمد کنار دریاچه ی قم
یک کوسه تکان داد برایش سر و دم

حضرت فرمود چیزی از من بطلب
گفتا که مرا ببر به یک آکواریوم

*

بز گفت که یا امام احوال شما
دل برده ز بنده سبزی شال شما

این را بدهید بنده فعلن بخورم
در آتیه دنبلان من مال شما

*

غاز آمده بود پیش آقام علی
با زنبیلی ز تخم خود، با دغلی

گفتا که اگر نمیخوری یاحضرت
لطفن بده خدمت امام بغلی

*

پیش حضرت کروکدایل آمده بود
ششصد فرسخ، هزار مایل آمده بود

انگار که کامپیوترش بود خراب
حالا پی دانلود فایل آمده بود

*

مرغ آمد و گفت قدقدا، یا حضرت
پاره شده ام ترا خدا، یا حضرت

یکدانه خروسِ اهلِ بیت اینجا هست
لطفن بکنش ز ما جدا، یا حضرت

*

سگ آمد و گفت حضرتا هارم من
گر جنگ کنی ترا طرفدارم من

ای جان حسن، هیچ دم از صلح مزن
چون عاشق استخوان کُفارم من

*

گاو آمد و گفت یاعلی نوکرتیم
مستخدم تو، گارسن پیغمبرتیم

هرچه خواهی بگو، قبولت داریم
یعنی عندالمطالبه ما خرتیم

*

شیر آمد و گفت یا علی من سگتم
در موقع جنگ، حافظ شارگتم

از دمب مرا بگیر و آویزان کن
انگار بکن در استکان تی بگتم

*

آورد عسل برای حضرت خرسی
گفتا که رسیده از برایم ارثی

حضرت که به ضرب المثلش واقف بود
فرمود که نه، میل ندارم، مرسی

*

یک کرگدنی به حضرت صادق گفت
با بنده عیال من نمیگردد جفت

فرمود: عیال کرگدن را ول کن
با کرگدنِ کنیز میباید خفت

*

در مسجد کوفه در میان دو نماز
یک مورچه ای رسید مهمان بنواز

گفتا که بزن یک تلفن، یا حضرت
هر وقت به کله پاچه دارید نیاز

*

عقرب که رسید مردمان را آزرد
هرکس را زد، طرف همان ساعت مرد

این وضع ادامه داشت از روز ازل
تا روزی که امام عقرب را خورد

*

جوجه تیغی ز شمر ملعون عصبی
آمد سوی دشت کربلا نصف شبی

گفتا ندهم جان خودم را، اما
تیغم به فلانِ دشمنِ دینِ نبی

*

خر پنهانی نزد پیمبر آمد
پاورچین و یواشی از در آمد

گفتا که من آمدم به پابوس شما
اما به کسی شما نگو خر آمد

*

خر آمده بود نزد حضرت به پناه
حضرت دادش مبالغی یونجه و کاه

خر خورده و خرمست شد و راه افتاد
فریاد زنان: حزب فقط حزب الله

*

پیش حضرت تربچه ای عارض شد
حضرت مثل تربچه هه قرمز شد

حالا همه ی مفسران حیرانند
در اینکه قضیّه از چه رو غامض شد

*

کک آمد و با لباس حضرت شد جفت
حضرت به زبان عربی چیزی گفت

آنوقت مترجم آمد و گفت به کک:
در پاچه ی دشمنان اسلام بیفت

*

زرافه رسید خدمتش با رخ زرد
نالیده و شکوه کرد از گردن درد

حضرت فرمود ارّه ای آوردند
قیژ قیژ قیژ قیژ، جا به جا خوکش کرد

*

آهو آمد که حضرتا! من پکرم
ترسم که شکارچی کند جان به سرم

فرمود که من امام هفتم هستم
حالا تو نمیر تا بیاید پسرم

*

آهو که شکارچی به زورش میبرد
حضرت نرسیده بود، حیوان میمرد

این کار خدا بود که در کوهسنگی
آن شب حضرت کباب آهو میخورد

*

آنان که هجوم سوی حضرت بردند
در عید غدیر دستپختش خوردند

سه درصدشان اگرچه مسموم شدند
هفت درصدشان بدون علت مردند

*

سیر آمد و بوی بد خود را ول کرد
درخواست برای رفع این مشکل کرد

گفت: ای حضرت شما مرا خوشبو کن
حضرت با فوت، سیر را شانِل کرد

*

با جانِ درخت حضرت آمد به سخن:
انجیر بده تا بگذارم به دهن

لرزید به جان درخت و در پاسخ گفت:
شرمنده، ولی درخت گیلاسم من

*

نان آمد و گفت یاعلی غوغا کن
بهر فقرا ضیافتی برپا کن

بی رُبّ و پنیر و گوجه و پِپِرونی
با معجزه ی خویش مرا پیتزا کن

*

حضرت متولد نشده، بود شهید
زیرا به شهادتش بسی داشت امید

نامش ز همان زمان اسپرمی بود:
سردار شهید اسپروماتوزوئید

*

با حضرت صادق آدمی تریاکی
از وضع مزاج خویشتن شد شاکی

حضرت به حسادت نه، به غبطه فرمود:
اول تو بمن بگو کشیدی با کی؟

*

حضرت وقتی که زاده شد، نالان بود
وز دیدن او قابله هم حیران بود

این حضرت ما تولدی سختی داشت
زانروی که زیر بغلش قرآن بود

*

حضرت که رسید، قابله رفت از دست
زائو بیهوش گشته چشمش را بست

حضرت کوشید تا نبازد خود را
فیگور گرفت و یاعلی گفت و نشست

*

حضرت که رسید چهره اش درهم بود
آمد به جهان و در وجودش غم بود

پسفردا ضمن کنفرانس خبری
میگفت چرا قابله نامحرم بود؟

*

حضرت که رسید، قابله آماده
بر بیت امام، نور حق افتاده

بر بام نشسته بود جغدی عصبی
میگفت امامزاده! آقازاده!

*

حضرت کار حقیقتاً خوبی کرد
وقتی که نظر به قطعه چوبی کرد

یعنی آن را بخاطر دیزی ما
با معجزه ای بدل به گوشتکوبی کرد

*

آمد مگس بی ادبی نزد امام
وزوز میکرد نه درود و نه سلام

حضرت کوبید یک مگس کش به سرش
با معجزه اش کار مگس گشت تمام

*

لپه اول یک نخود کافر بود
از پند امام ما نبرد اصلاً سود

حضرت آخر ز دست او کفری شد
با معجزه از وسط دونصفش فرمود

*

حضرت را بود بر یکی کلیه نیاز
آمد سه هزار کلیه از سوی حجاز

یکمرتبه این آیه به او نازل شد:
کوتاه بیا و با دیالیز بساز

*

وقتی که علی بود به اندوه و ملال
میخواست کمی شادی و تفریح حلال

پیغمبر دست کرد در جیب عبا
دادش دو سه تا بلیت کنسرت بلال

—————-

لندن -۲۲ آذر ۹۶ – پاکنویس ۲۲ آذر ۱۴۰۰

This website uses cookies. By continuing to use this site, you accept our use of cookies.