امشب دلم میان خیابان است
گرم است، روشن است، چراغان است
دارم دلی که زنده و پر امّید
از دور پا به پای جوانان است
امشب دلم میان خیابان است
امشب دلم به روشنی فرداست
فریاد میزند که سحر پیداست
ازروزن ستاره تماشا کن
خورشید پشت کوه نمایان است
امشب دلم میان خیابان است
من پیر ورشکسته به تقصیرم
از خویش ضربه خورده زمینگیرم
جان، زخمی از گذشته دردآور
دل، در پی تلافی و جبران است
امشب دلم میان خیابان است
من خسته و نشسته شما پویا
من لالم و زبان شما گویا
با یاد روز بیست و دوی بهمن
شرمندهام، سرم به گریبان است
امشب دلم میان خیابان است
من سوختم به آتش دیروزی
در شعلههای سرکش خودسوزی
اینک به عشق عزم شما اینجا
خاکستری نشسته پشیمان است
امشب دلم میان خیابان است
آنجا که گز نکرده کنی پاره
بستی به روی خویش ره چاره
وقتی که بی ملاحظه توفیدی
دیگر نه جای شکوه ز طوفان است
امشب دلم میان خیابان است
ما نسل خنگ و خام و خرافاتی
با هم نشسته راست و چپ قاطی
گفتیم امامی آمده سوسیالیست
یک موی مارکس داخل قرآن است!
امشب دلم میان خیابان است
باشد که با مطالعه، سنجیده
آینده را به چشم خرد دیده
نسل شما برای براندازی
همت کند که موقعش الان است
امشب دلم میان خیابان است
بار دگر طلیعه آزادی
با خیزشی اصولی و بنیادی
تا دشمن حقیر شود آگه
کائن ملت است، ملت ایران است
امشب دلم میان خیابان است